شبی در رستوران!
عزیز مامان ما یعنی من و بابا و تو امشب رفتیم یه رستورانه خیلی خیلی خوشکل و باکلاس که همون موقعی که غذا رو اوردن برامون تو از اون جیغ! های خوشکلت کشیدی و اون رستورانه زیبا بهمراه من و بابا و مشتریارو روی سرت گذاشتی! ای مامان قربونت بره! ما هم مجبور شدیم غذا رو سفارش دادیم برامون بسته بندی کردن و با خودمون اوردیم خونه، اونجا همه بهمون خندیدن و جالب اینکه گریه هات روبروی رستوران توی ماشین به خنده های بانمکت تبدیل شد... ای مامان قربونت بره..!